تجلي قرآن در شعر و ادب فارسي

پدیدآورسیدمحمد راستگو

تاریخ انتشار1388/09/16

منبع مقاله

share 551 بازدید
تجلي قرآن در شعر و ادب فارسي

سيد محمد راستگو
ادب پارسي عرصه جلوه و ظهور قرآن كريم است. شاعران و نويسندگان پارسي زبان از قرآن كريم متأثرند و در آثار و تأليفات خود اين تأثير را برجاي نهاده‌اند. اثرپذيري ادب پارسي از قرآن كريم به دو گونه است.
در شماره‌هاي پيشين از دو نوع اثرگزاري واژگاني و گزاره‌اي سخن گفتيم. اثر پذيري گزاره‌اي از نوع اقتباس را توضيح داده‌ايم و اينك:

ب:حل يا تحليل

ديديم كه در اقتباس گاه گوينده براي نگهداشت وزن و قافيه ناگزير مي‌شود بي آنكه ساختار اصلي آيه را دگرگون كند، اندكي در آن دست برد. حال اگر تنگناي وزن و قافيه گوينده را وادارد تا ساختار اصلي آيه را در هم بريزد، كار او را در زبان ادب «حل» و «تحليل» مي‌نامند. اين شيوه بيش از هر شاعر ديگري در سرودهاي مولانا جلال الدين ديده مي‌شود. اينك نمونه‌هايي:
مكرها‌‌كردند آن دانا گروه
كه زبن بركنده شد زان مكر كوه
كرد وصف مكرهاشان ذوالجلال
لتزول منه اقلال الجبال
مثنوي، 952/1
مصرع چهارم دگرگون شده بخشي از اين آيه است:‌«وَ قَد مَكروا مَكْرَهُم وَعِندَاللّهِ مَكْرُهُم وَاِنْ كانَ مَكْرُهُم لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبال؛ همانا كه نيزنگ خويش به كار بستند و نيرنگشان نزد خداست و اگر چه نيرنگشان كوه‌ها را از جاي مي‌برد.» (1)
راست خوان كژ خواني ما را مبين (2) «كيف آسا قل لقوم ظالمين»
مصرع دوم دگرگون شده اين گزاره قرآني است:«فَكَيفَ آسا علي قَوْمٍ كافرينَ ? چگونه افسوس خوردم بر گروه كافران».(3)
برگها چون شاخ را بشكافتند
تا به بالاي درخت اشتافتند
با زبان «شطأه» شكر خدا
مي‌سرايد هر بر و برگي جدا
كه بپرورد اصل ما را ذوالعطاء
تا درخت «استغلظ» آمد «واستوي»
گزارش دگرگون شده و پخش و پاشاني از آيه: «وَمَثلُهم في الإنجيل كَزرعٍ أَخْرَجَ شَطأهُ فازَرَهُ فَاسْتَغلَظَ فَاْْسْتَوي عَلي سُوقِه؛ مثل مؤمنان در انجيل چونان كِشتي است كه جوانه بر آورد، سپس آن را توانا سازد، آن گاه ستبرش گرداند تا بر ساقه هاي خويش استوار ايستد.» (4)
خود زبيم اين دم بي منتها
بازخوان «فَابَينَ أَنْ يحملَنها»
ورنه خود« اشغقن منها» چون بدي
گرنه از همش دل و كُه خون شدي
گزارشي پخش و پاشاني از آيه امانت:‌«فَأَبَينَ أنْ يحْمِلْنَها وَاَشْفَقْنَ مِنها؛ از اينكه آن [امانت] را بردارند، سر تافتند و از آن بيمناك شدند». (5)

3. اثر پذيري گزارشي

در اين شيوه گوينده مضمون و محتواي آيه‌اي را به صورت ترجمه يا تفسير به پارسي گزارش مي‌كند. خواه به صورت نقل قول مستقيم و ياد كردن اين نكته كه سخن خود را ا ز قرآن گرفته است وخواه به صورت نقل قول غير مستقيم و آوردن مضمون آيه از زبان خود.
براي نمونه فخرالدين اسعد گرگاني در بيتهاي زير ، آيه شريفه «يا اَيهَا الَّذينَ آمَنُوا اَطيعُوا اللّه وَأَطيعوا الرَسُولَ وَاُولي الأَمْر مِنكُم؛ اي مؤمنان !پيروي كنيد خداي را و پيروي كنيد پيامبر را و كارداران خود را». (6) كه به آيه ولايت معروف است به فارسي شرح و ترجمه كرده ا ست:
سه طاعت واجب آمد بر خردمند
كه آن هر سه به هم دارند پيوند
از ايشان است دل را شادكامي
وزايشان است جان را نيكنامي
دل از فرمان اين هر سه مگردان
اگر خواهي كه يابي هر دو كيهان
بدين گيتي ستوده زندگاني
بدان گيتي بهشت جاوداني
يكي فرمان دادار جهان است
كه جان را زو نجات جاودان است
دوم فرمان پيغمبر محمد (ص)
گه آن را كافر بي دين كند رد
سيم فرمان سلطان جهان دار
به ملك اندر بهاي دين دادار
ويس و رامين، تصحيح محجوب، ص 7
نمونه ديگر بيتهاي زير از مهدي اخوان ثالث است كه در آنها آيه شريفه «وَلا تحسَبَنَّ الذين قُتِلوا في سبيلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ أَحْياءُ عِندَ رَبّهِمْ يرزَقُون؛ مبادا آنان را كه در راه خدا كشته شدند، مرده پنداريد؛ كه آنان زندگانند و نزد خداي خود روزي مي‌خورند». (7) را شرح و ترجمه كرده است:
آنان كه در طريق خدا كشته مي‌شوند
هرگز گمان مدار كه نابود و مرده اند
بل زنده‌ا ند زنده جاويد و جملگي
گوي شرف زعرصه‌آفاق برده اند
نقد وجود بر كف دستان و با خلوص
جان عزيز خويش به جانان سپرده‌اند
بر خوان عشق دوست گرانمايه ميهمان
رزق بقا خورند بر انسان كه خورده‌ا ند
خوش بر ضيافتي كه در آن ميزبان خداست
مهمانش اوليا و شهيدان شمرده‌اند
تو را اي كهن بوم و بر دوست دارم،ص 207

4. اثر پذيري الهامي ـ بنيادي

در اين شيوه گوينده مايه سخن خويش را از آيه‌اي الهام مي‌گيرد و سروده‌خويش را بر پايه آن نكته الهام گرفته، بنياد مي‌نهد، به گونه اي كه آشنايان با آن آيه، با خواندن سروده‌شاعر آن آيه را نيز به ياد مي آورند و آنها را در پيوند با يكديگر مي‌بينند، پيوندي گاه آن چنان نزديك و آشكار كه بتوان سروده شاعر را ترجمه‌اي آزاد از آن آيه شمرد و گاه تا آنجا دور كه جز با تأمل و درنگ نتوان بدان پي برد.
مثلاً بيت زير از سنايي:
تو پنداري كه بر بازي ا ست اين ميدان چون مينو
تو پنداري كه بر هرزه است اين ايوان چو مينا
ديوان، ص 56
به گونه‌اي آشكار بر پايه آيه هايي چون آيه ؛ «وَ ما خَلَقنا السَّماء وَ الأَرضَ وَ ما بَينَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَروا؛ ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست باطل و بيهوده نيافريديم. اين گمان آن كسان است كه كفر ورزيدند و برحق چشم پوشيدند». (8) بنياد گرفته است، امّا اين بيت حافظ:
طالع اگر مدد كند دامنش آورم به كف
وربكشم زهي طرب وربكشد زهي شرف
با پيوندي پنهان، باريك و ديرياب بر آيه زير بنياد دارد:‌«قُلُ هَلْ تَربَّصُونَ بِنا إلا اِحْدَي الْحُسْنَيينِ؛ بگو آيا جز يكي از دو نيكويي [پيروزي يا شهادت] چيزي براي ما چشم داريد». (9)
پيوند پنهان آنها نيز اين گونه است كه در آ‌يه شريفه براي جهادگران و رزمندگان دو نيكويي ياد شده، يكي پيروزي «زهي طرب» و ديگري شهادت «زهي شرف». حافظ نيز در جهاد عاشقانه‌خويش به دو چيز چشم دارد، يكي پيروزي و كشيدن دامن يار كه زهي طرب و ديگر شهادت و كشته شدن به دست او كه زهي شرف.
نمونه‌هاي ديگر:
هر كه را در جان خدا بنهد محك
مريقين را باز داند او زشك
مثنوي، 300/1
بنياد گرفته برآ ياتي چون: «مَنْ يتَّقِ اللّه يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا؛ هركس پرهيز و پارسايي كند، خدا راه بيرون شدن [ از تنگناها را ] پيش پاي او مي‌نهد». (10)
سود و زيان ومايه چو خواهد شدن زدست
از بهر اين معامله غمگين مباش و شاد
حافظ ، ديوان، ص 120
الهام گرفته از آ يه «لِكَيلا تَأسُوْا عَلي ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتيكُم؛ تا بر آنچه از دستتان رفته، اندوه نخوريد و بدانچه به دستتان رسيده شادي مكنيد». (11)
به هر چه آري از نيك و از بد به جاي
بد از خويشتن بين و نيك از خداي
بنياد گرفته بر آيه «ما اَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وََ اصابَكَ مِنْ سَيئَةٍ فَمِنْ نََفْسِك؛ هر نيكي به تو رسد از خداست و هر بدي به تو رسد از خود تواست». (12)
خنك آن دم كه كند حق كَنهت طاعت مطلق
خنك آن دم كه جنايات عنايات خدا شد
بنياد گرفته بر آياتي چون:‌«اِلاّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأولئِكَ يبَدّلُ اللّه سَيئاتِهِمْ حسنات؛ آن كه توبه كند و كردار شايسته پيشه كند اينان‌اند كه خداوند بديهاشان را با خوبي جايگزين مي كند». (13)

پاورقيها:

1. ابراهيم (14)، آيه 46.
2. در اين بيت مولانا، خود به دگرگون سازي ناگزير آيه اشارت كرده و از خواننده خواسته است تا اين «كثر خواني» و دگرگون سازي او را «راست» يعني همان گونه كه در قرآن آمده است» بخواند.
3. اعراف (7)، آيه 93.
4. فتح (48)، آيه 29.
5. احزاب(33)، آيه 72.
6.نساء (4)، آيه 59.
7. آل‌عمران (3)، آيه 169.
8. ص (38)، آيه 27.
9. توبه (9)، آيه 52.
10. طلاق (65)، آيه 2.
11. حديد (57)، آيه 23.
12. نساءِ (4)، آيه 79.
13. فرقان (25)، آيه 70.

مقالات مشابه

نقد ديدگاه مستشرقان در مورد تاثيرپذيري قرآن از اشعار عصر نزول

نام نشریهقرآن پژوهي خاورشناسان

نام نویسندهاسماعیل ابراهیمی, محمد جواد اسکندرلو

تناصّ قرآنی و روایی در شعر عبدی کوفی

نام نشریهعیون

نام نویسندهغلام‌عباس رضایی هفتادری, فیض‌الله مددی

استعاره‌های تأویلی بر مبنای قاعده توجیه متشابهات قرآنی در آیینه ادبیات فارسی

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهمحمدابراهیم مالمیر, توران ملکی شریف

تجلّی قرآنی- شاعرانه حضرت علی(ع) در شعر کهن فارسی

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهاحمدرضا یلمه‌ها, مسلم رجبی

تاثیرپذیری شمس مغربی از قرآن مجید

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهاسماعیل آذر